خیلی وقت بود وبلاگ چک نکرده بودم، اصلن یادم رفته بود دنیای وبلاگ هست. خب از خودم بگم که سر در گم موندم بین چند مقوله و نمی دونم چی کار کنم فقط منتظر و امیدوارم آب منو به دریا ببره. بین علوم کامپیوتر، برنامه نویسی و یه چیزای دیگه که به خودم مربوطن شاید هم بیشتر به بقیه مربوطه تا خودم گیر کردم. شک دارم و نمی تونم کاری رو درست انجام بدم چون مطمئن نیستم می خوام حتی سال دیگه تو ماکس پلانک، لاجیک وریفیکیشن بخونم یا کافه بازار کار کنم و مسائل بعد از تموم شدن تحصیل رو چی کار کنم. خب دیگه یکم از وضعیت الان بگم که دیگه کم کم دستم راه افتاده و فعلن توی بلدم و از اپمون راضی ام، الان خیلی حس رقابتی بین سرویس های نقشه ایجاد شده تو ایران. همین الان کلی سرویس هست و هنوز هم کسی اونقد قوی نیس که بازار دستش باشه و همه دارن سعی می کنن سهم بیشتری رو هر چی زودتر به دست بیارن. الان حتا نمی دونم چرا پاره وقت کار می کنم و می تونم تمام وقت برم و بهتر هم هست. تنها درس خوبی که می گذرونم الگوریتم تقریبی عه و از دکتر ضرابی زاده لذت می برم. سردرگمی هم بیشتره چون الان فقط خودم نیستم و اصلن آدم از وقتی به دنیا میاد رها نیست، در حالی که رهایی به آدم قدرت انجام کارایی رو میده که در حالت عادی نمی تونه. دارم خیلی ناپیوسته می نویسم. اخیرن از نوشتن خوشم اومده، کتاب the subtle art of not giving a fuck رو با سعیده خریدم و حس نزدیکی شدید با نویسنده می کنم! دیگه این که عیده و بیکارم. تنها تسکی که دارم اینه که یه کرالر رو مانیتور کنم، حتی هیچ تمرینی ندارم :)

آها خب بگم چی شد که اومدم این پست رو بنویسم از اسلک علیرضا وبلاگش رو پیدا کردم و خوندم ایده ای راجب جمعی کتاب ویرایش یا ترجمه کردن داشت،‌ یکم ایده اش رو بزرگ تر کردم: جمعی کتاب باز نوشتن! خیلی فرق می کنه با داوطلبانه ترجمه کردن یه کتاب یا ویکی پدیا. ایده ام خیلی الهام گرفته از بلاک چین! تو حالت عادی هر کتاب داستان رو یه نفر می نویسه، یه نقطه شروع داره و یه پایان و بعد از اون تموم میشه و تموم ایده ها و شخصیت ها و تصویرسازی ها از اون یه نفر میاد اما کتاب های مردمی که چند قرن نوشته شدن  یه نویسنده ندارن و هر کسی یه چیزی به اون اضاف کرده. قصد داشتم مثل یه پروژه توی گیت هاب یه کتاب هم نوشته بشه! آدمای مختلف بیان به یه پایه ای ایده اضاف کنن مسیر داستان رو جلو ببرن حتا فورک کنن کتاب رو سر یه اتفاقی چند حالت ممکن که جلو بره رو جلو ببرن و چند داستان به وجود بیاد و خب این مثل وضعیت فورک توی بلاک چین هاس که ارزش رو طرفدارای هر ارزرمز مشخص می کنن و این کتاب هم مثل تاریحه و جلو میره و بسته نیس. همیشه بازه و میشه بهش چیزی اضافه بشه مگه این که همه تصمیم بگیرن دفترو ببندن. هنوز خیلی بهش فکر نکردم ولی ایده اینه که هر کسی از هر نقطه جهان کتاب رو جلو ببره :]