از ترندها و ژانرهای پر لایک توییتر اینه که به یک ویژگی زندگی سنتی مانند کرسی اشاره می کنن و یا عکسی از سادگی بی تکنولوژی می گذارن و در مقایسه با زندگی کنونی به حال اون غبطه می‌خورن. من هم می خواستم به موردی شبیه این که تو زندگی امروز کمرنگ شده و یا اصلن وجود نداره اشاره کنم، هر چند مقداری فرق داره و چیز مثبتی شاید نباشه.

خسته بودم از تصنعی گفتن و برای همین توییت نکردم و اومدم این‌ جا نوشتم چون نمی خواستم به همه نشون بدم.

می‌خوام به چاه آب اشاره کنم.

اگه چاه آب نباشه مرد حرفاشو کجا ببره.

چاه آب چیزیه که این دنیا کم داره و بیشترین چیزیه که این نسل بهش نیاز دارن.

وقتی برای خود بودن. برای با خود بودن. 

روش زندگی پوچ و تهی امروز همه‌اش راه هایی به انسان می‌ده برای فرار کردن از مقابله با مساله تنهایی‌. شبکه های اجتماعی دستاویزی ان برای خود رو مشغول نگه داشتن.

اما این زندگی نیست. زندگی اینه که بدونی تنهایی و از تنها بودن فرار نکنی.

آدمی که فکر می‌کنه اونقدری پخته می‌شه که دیگه ‌نمی‌تونه خودش رو گول بزنه و تا آخر تنها می‌شه چون حرفش رو فقط خودش می‌فهمه و وقتی نتونی حرفت رو به کسی بگی از وانمود کردن ارتباط داشتن دیگه ابایی نداری.

چاه آب می‌خوام که شب‌ها توی تاریکی برم باهاش حرف بزنم. غمم رو بگم. بگم سینه ام سنگینه. این حس هارو فقط باید به چاه آب خودم بگم.

شخصیت مورد علاقه ام، «جو» توی «تو هیچ وقت این‌جا نبودی» بارها با چاه آبش تنها میشه. از دردهاش حرف میزنه. چاه آبش کمدیه که از بچگی توش قایم می‌شده و نفسش رو حبس می کرده.‌

به مرگ نزدیک می‌شه.

وقتی به مرگ نزدیک می‌شی بقیه‌ی چیزها ازت دور می‌شن.

سکانس بعدی داره پایین رو نگاه می کنه و به پریدن فکر می کنه.

نیاز داره که بپره. تا شاید حقیقت رو بفهمه.

تا شاید تنها نباشه.