پانوشت

دست نوشته های حسین نادری

خاطراتی که آدم هاش دیگه نیستن غم انگیزن؛ خاطراتی که آدم هاش هستند اما نه اون آدم قبلی، غم انگیزترن .... من همیشه از اشتباهات کسایی درس می گیرم که به توصیه های من عمل کردن .... بعضیا برای هر راه حلی، یک مشکل سراغ دارن .... برنده شدن توی بحث با یک آدم باهوش سخته ولی برنده شدن توی بحث با یه آدم احمق غیر ممکنه .... حس اون شب امتحانایی که می دونستی چه بخونی چه نخونی افتادی .... گونه ی نادری که وقتی به گذشتشون نگاه می کنن؛ آرزوی برگشت زمان برای عوض کردن تصمیماتشونو ندارن .... هیچ چیز نامتناهی وجود نداره. افتاد تو دور! :) ....

فیلم های مورد علاقه

به نام دوست!

الان که دارم این پست رو می نویسم از امتحان ریاضی ۲ برگشتم و با خیال راحت برای این که تا مدتی فعلن امتحان دیگه ای ندارم، مشغول کارهایی شدم که دوست دارم انجام بدم. این پست قراره یکم در مورد فیلم های مورد علاقه و ذائقه فیلمی ام بنویسم. به نظر من لیست فیلم هایی که هر کس از اون ها خوشش میاد، یه جورایی داره شخصیت، دغدغه ها و نحوه تفکر اون فرد رو نشون می ده. منظورم فیلم هایی نیست که بعد از دیدنشون آدم نگاه مثبتی بهشون داره ولی بعد از یه مدتی یادش می ره. بلکه فیلم هایی که ممکنه چند بار ببینه و خیلی از سکانس ها و دیالوگ هاش رو به خاطر بسپاره. با شخصیت هاش عجین بشه و واقعن توی فیلم ذوب شه. احساس بکنه حرفی که فیلم می خواد بزنه با حرف خودش یکیه. برا همین به نظرم خوبه آدم چند وقت یه بار فیلم و شخصیت های مورد علاقه اش رو لیست کنه تا یادش باشه تو گذر زمان از چی خوشش می اومده و دغدغه ها و فکرش چطوری بوده.

من خودم حضور ذهن چندانی الان ندارم و خیلی راحت نمی تونم تصمیم بگیرم که بخوام به فیلم ها رتبه بدم. برای همین به خودم زحمت نمی دم هر طور که شده یه رتبه بندی درست کنم. با این وجود وقتی این رتبه بندی رو می بینم احساس می کنم تو مقدار زیادی باهاش موافقم. البته تفاوت هایی هم هست مثل این که از نظر من لئون جایگاه خیلی خیلی بهتری داره! من از  مجموعه ی این فیلم ها خوشم میاد ولی نه به این ترتیب. همین طور من کم تر از فیلم های خشن خوشم میاد. فیلم هایی که من ازشون خوشم میاد و موقع دیدنشون کلی هیجان زده می شم. فیلم هایی ان مثل:

'A Beautiful Mind - Amelie - Fight Club - Usual Suspects - Taxi Driver - Dark Knight

Matrix - Gladiator - Se7en - Forrest Gump - Shutter Island - The Truman Show

The Big Lebowski and whole movies directed by Nolan'

لیست بالا یه چیز ناقصه. همینطوری چن تا فیلم که یادم بود رو نوشتم. می خواستم تو این پست اشاره ای هم به بهترین پویانمایی هایی که تا الان دیدم، داشته باشم. این ها رو توصیه می کنم حتمن حتمن ببینید!

The Little Prince -  The BOXTROLLS -  Ernest and Celestine

WALL.E - KungFu PANDA - How to train your DRAGON

خوابگاه
۴۰۸ بازدید ۵ نظر

قلم های آزاد فارسی

به نام او

قلم مناسب توی طراحی وب و طرحنوشت و حروف چینی بسیار مهمه. زیبایی برای طراحی های گرافیکی مهمه ولی یه چیز دیگه که هست اینه که استاندارد بودن و پیروی کردن از قواعد رسم خط فارسی برای حروف چینی خیلی خیلی مهم تر می شه. همین طور بهینه شدن برای کارهای وب. یک سری فونت های فارسی رایگان تو اینترنت موجود هست ولی خیلی از قواعد رو رعایت نمی کنن و به درد کارهای حرفه ای نمی خورن. چون مثلن خط کرسی رو رعایت نمی کنن، سایز یکسان برای حروف فارسی و انگلیسی ندارن، جاهای نقطه ها و قواعد ترکیب درست حروف به درستی توشون طراحی نشده و ...

فونت هایی که من برای حروف چینی با تک استفاده می کنم سری XB ان که گروه کاربران ایرانی مکینتاش درست کرده ان. فونت های استانداردی ان ولی تنوع کمی دارند و یکم ظاهر قدیمی ای دارن. به جز قلم یاس و زر به یاد ماندنی بقیه خیلی چنگی به دل نمی زنن. تنها فونت رویا توی این سری هست که یکم ظاهر مدرن تری داره که باز هم چندان رضایت بخش نیست. برای اطلاعات بیشتر فونت در زی پرشین را بخوانید.

البته راه حل موجود هست. یک سری فونت هایی هستن که طراحان فونت به خوبی طراحی کرده اند، ولی مشکل این جاست که صاحبان آن ها رضایت برای استفاده تجاری یا بعضن هرگونه استفاده ای را ندارند. پس چه کنیم؟

چند سالیه که موج نرم افزار های آزاد  تو ایران دارن به تدریج به همه جا می رسن و فراگیر می شن. یکی دیگه از آزاد ها هم قلم فارسی آزاده که الان هنوز در مرحله توسعه محسوب می شه و مدتی دیگه به صورت نهایی منتشر می شه.به عنوان مثال یکی pfont داره توی این زمینه کار می کنه و یکی دیگه هم یک برنامه نویس که وبلاگ خوبی داره، پیشنهاد می کنم یه نگاهی بهش بندازید. از نمونه کار هاش هم قلم گندم. من که ازش خوشم اومد.

یاحق!

خوابگاه
۴۰۸ بازدید

معمای انیشتین

به نام دوست

از اون جایی که من تا حدی کمال گرام، یک سری از پست ها رو تا به نظرم کاملن آماده نشن منتشر نمی کنم. توی تقویم مک هم امروز رو اختصاص داده بودم که پیش نویس های قبلی رو کامل کنم و منتشرشون کنم، ولی یه اتفاقی باعث شد که این کار رو به مدتی بعد تر تعویق بندازم. چون نمی خوام در یک روز بیش از یک پست بنویسم. بگذریم، معمای انیشتین را یادتونه؟ دوران بچگی من یادمه توی کتاب های معما این رو می نوشتن، من اون موقع ها می گفتم این دیگه چه چیزه مسخره ایه خب همه اطلاعاتو با هم در نظر بگیری راحت حل می شه و چون من کلن آدم تنبلی ام حالش ندارم این کار رو بکنم وگرنه خیلی  آسون می تونم حلش بکنم. دیروز تو وبگردی به این معما برخوردم، با خودم گفتم بذار یه بار که شده اینو حلش کنم ببینم چی می گه. یک سری تلاش ناموفق داشتم تا این که در نهایت مساله حل شد. داستان حل مساله رو از دید سوم شخص نوشتم و نتیجه کار پی دی اف زیر شد.

معمای انیشتین

این جا رو اونایی که با لاتک آشنا ان بخونن: برای رسم نمودار من از پکج tikz کمک گرفتم. گفتم فایل نهایی دستورات رو این جا بگذارم که اگه کسی خودش خواست مساله رو حل کنه، یک نمودار آماده داشته باشه.این هم قسمتی از tikz نویسی:

\begin{center}
\begin{tikzpicture}[scale=0.25]
\tikzstyle{every node}+=[inner sep=0pt]
\draw [black] (66.9,-11.1) circle (3);
\draw (66.9,-11.1) node {قرمز};
\draw [black] (66.9,-24.2) circle (3);
\draw (66.9,-24.2) node {بریتانیایی};
\draw [black] (55.2,-55.8) circle (3);
...
\draw [black] (66.9,-21.2) -- (66.9,-14.1);
\fill [black] (66.9,-14.1) -- (66.4,-14.9) -- (67.4,-14.9);
\draw [black] (45.296,-26.598) arc (31.37767:-31.37767:15.75);
\fill [black] (45.3,-43) -- (46.14,-42.58) -- (45.29,-42.06);
\end{tikzpicture}
\end{center}
و نسخه لاتک نمودار به فارسی و انگلیسی. انگلیسی اش هم برای اونایی که به زی پرشین دسترسی ندارن. یه مطلبی که جا داره این جا بهش اشاره کنم اینه که من خودم خوشم نمیاد بنویسم لاتک و موقع حرف زدن همیشه می گم «latex» ولی  به فارسی نوشتن «لیتک» خیلی کار داغونیه. از این بابت شرمسارم.

تا یادم نرفته این رو هم این جا بنویسم که داشتم اسم خودم رو تو وب سرچ می کردم، به یک حسین نادری برخوردم که از جهاتی شبیه به هم بودیم. با این تفاوت که ایشون دوسال از من بزرگتره و پلی تکنیک درس می خونه. این هم وبلاگشون و پستشون درباره ی این قضیه. پیوندش هم کرده ام. ایشالله که تو زندگی موفق باشه!

یاحق!

خانه
۴۶۵ بازدید ۳ نظر

مرا آزاد می خواهی؟

مرا از خود رها کردی و بال پر زدن دادی

اگر این است آزادی مرا بی بال و پر گردان

چند وقت پیش تو تعطیلات عید، فیلم Room رو دیدم. فیلم بسیار خوبی بود. بازیگرا عالی، فیلمنامه و موسیقی هم عالی بودن. به نظر من فیلم نمی خواست مطلب یا نکته خاصی رو به مخاطب تحمیل کنه، بلکه یک سری احساسات رو خیلی عالی بیان کرده بود.خیلی خوب این حس رو به آدم انتفال می داد که «دنیا یعنی چی؟، «آدم کی می تونه خوشحال باشه؟»، «عادت کردن به یک چیز  چه جور باعث می شه دید آدم به بقیه چیزها تغییر کنه». فیلم دیالوگ های خیلی خوبی هم داشت. بیش از این نمی گم چون نمی خوام فیلم رو این جا تعریف کنم. می خواستم این شعرو این جا بیارم که دیروز از کتاب «ضد» فاضل نظری خوندم. شعر هم به شدت همون مفاهیم رو داره می گه. اون قدر به فیلم نزدیکه، که من موقع خوندن شعر احساس می کردم این شعر دقیقا برای این فیلم گفته شده!

خوابگاه

متن شعر در ادامه مطلب

۷۱۸ بازدید ۴ نظر

حدس کلاه

به نام خدا

یکی از مساله هایی که چند سال پیش تورنمنت شهرها مطرح شده بود و بعد از اون انواع مختلفش رو از احسان امام جمعه شنیده بودم مساله ی حدس کلاه بود. قضیه اینه که تو یه گروه که کلاه هرکس به یه رنگیه، هر نفر باید رنگ کلاه خودش رو از روی بقیه حدس بزنه. در حین وبگردی به یه نوشته برخوردم که تعدادی از این دست مسائل با متناهی تعداد کلاه و پاسخ هاشون رو آورده بود. مقاله رو به فارسی ترجمه کردم و نتیجه کار این شد که در ادامه برای دانلود قرار داده شده. یکی از  چیزهایی که موقع حروف چینی با تک به فهمیدم این بود که درسته لاتک خیلی کارها رو می کنه و نتیجه کار با لاتک قسنگ تر از واژه پرداز های دیگه است، اما برای یک سری کارهای ساده مثل تغییر رنگ که چندین بار تکرار بشن، تک نویسی خیلی خسته کننده و اعصاب خرد کن می شه. به نظرم باید یک محیط نسبتا قوی برای لاتک بنویسن.

موقع نوشتن این پست، خودنویس رو از آبی دیدم و باهاش موافق بودم که روح وبلاگ نویسی و دنبال کردن یک وبلاگ خیلی با شبکه های اجتماعی متفاوته. چون معمولن اکثر پست هایی که وبلاگ نویس ها می نویسن برای خودشونه نه بقیه. برای همین روح وبلاگ با یک پروفایل خیلی فرق داره. قبل تر وبلاگ سابق محمد جواد نادری: الگوریتمیست برام نمونه بود اما الان که دیگه عمرش به پایان رسیده دنبال وبلاگ های دیگه ام. یکی از وبلاگ هایی که در همین راستا تازه دیدم و به نظرم می آد خوب باشه وبلاگ ریاضی مرد بیچاره است.

دریافت حدس کلاه

نقطه سرخط

خانه
۳۴۶ بازدید

از تجارب طراحی وب

به نام او

تابستون پارسال بعد از کنکور یه مدتی ایجاد شده بود که کار خاصی نداشتم بکنم و بعد از مدتی که با کامپیوتر سر و کار نداشتم می خواستم یه چیزی یاد بگیرم و یه ذره وقتم رو مفید کنم. با یار دیرین، فلش، هم خیلی وقت بود که خدا حافظی کرده بودم و کل ایده هایی که داشتم با فلش بازی بسازم و این ها همه یادم رفته بود و دیگه حس کار با فلش نبود. یه جورایی فلش برای من نوستالژیه. یادآور دوران راهنماییمه. دیگه برا همین من رفتم دنبال طراحی وب و اسماعیل هم مدلینگ با بلندر. اول هاش که من داشتم با ابرمتن و استایل شیت آشنا نبودم خیلی برام عجیب بود که آیا این ها قدرت کافی برای طراحی این سایت های خفنو دارن یا نه؟ اما بعد از مدتی فهمیدم بهترین کار برا طراحی همینه و برا طراح هم آسون تر از این نمیشه. در این بین یک سری کار هایی کردم که چون نمی تونم آپلودشون کنم اینجا عکس هاشون رو می گذارم. عکس ها رو با افزونه ی کروم به نام FullPageScreenCapture گرفتم که می اومد صفحه رو اسکرول می کرد و عکس می گرفت برای همین یک سری از شی ها که مکانشون نسبی نبوده و عکس های شناور به خوبی نیفتادن و چندین بار تکرار شدن اما بدک نیست. البته لازم به ذکره بیشتر مدل هایی که توی این ها استفاده کردم کارای اسماعیل با بلندر بوده. ببینید!

۴۴۹ بازدید ۲ نظر

سری دهم

درود

بی مقدمه سری دهم سوالات و آزمون مرحله دوم کارسوق دوره شانزدهم رو آپلود می کنم. سری ده شامل سوالاتی از مباحث متنوع و دو سوال از جورسازی می شه. به نظرم سوال چهار برای یک کاربرگ خوب الگوریتم یافتن جورسازی کامل مناسبه. سوالات کارسوق هم من خودم شخصن خیلی خوشم نیومد ازشون. به نظرم اگه آزمون مرحله دو با مرحله یک جا به جا می شدن حتی بهتر بود! چون سوالات مرحله دو سوالات نسبتن معروف و بدون تغییر بودن. سوالاتی که بعضن کل مسیر راه حلشون یک مرحله بیشتر نداشت! حداقل نسبت به سال های قبل آزمون کم مایه ای برگزار شده بود. فعلن هم دارم مقاله ای در مورد بازی های حدس رنگ کلاه ترجمه می کنم.

دریافت سری دهم سوالات

دریافت آزمون مرحله دوم کارسوق دوره شانزدهم

بدرود

۳۱۶ بازدید

شهود، موجود انکارناپذیر

قبلتر با خودم فکر می کردم این که عده ای ای اصرار دارن که  برای حل مساله همیشه باید کاغذ و قلم به دست بگیرین و این صحبتا یکم جنبه ی این رو داره که تو کلاس هر کسی حواسش به کار خودش باشه وعملن این کار برای حل مساله بی فایده است. البته دلیل هم داشتم برای خودم، چون یه جایی از کتاب «چگونه مساله را حل کنیم؟» نوشته جرج پولیا به گفتاوردی از یک نفر اشاره کرده بود که می گفت: حل مسال دقیقن در یک لحظه رخ می ده و لحطات قبل و بعد از اون صرفن برای آماده کردن ذهن و منظم کردن افکاره. این دقیقن یه لحظس که فرد احساس می کنه همه چیز حل شده و ایده به ذهنش رسیده بقیه اش خیلی چیز خاصی نیست و قضیه هم اینه که من حتی وقتی سوال گراف بخوام حل بکنم اون لحظه درست زمانی اتفاق می افته که دارم هوا رو نگاه می کنم و چیز دیگری تو ذهنمه، یعنی گراف رو تو فکرم دارم می بینم نه کاغذ. برای همین بود که اعتقاد داشتم از این نظر شاید کاغذ یه شهودی به آدم برای درک مساله یا راه حل بده ولی تا وقتی که خود آدم سوالو با وجودش درک نکنه (بدون متکی بودن به وسیله دیگری) سوال حل نمی شه و قلم و کاغذ به دست گرفتن حتی تاثیری تو کمتر کردن زمان رسیدن به تمرکز کامل نداره. واقعن هم همینطوره از این نظر کاغد با ماشین حساب یا کامپیوتر هیچ تفاوتی ندارن جز این که کامپیوتر می تونه برات مثال هایی که زدنشون سخته رو راحت بزنه و تو حدس زدن به آدم کمک کنه ولی برای اثبات ابن ها کافی نیستن و حتی هیچ کمکی به خود اثبات نمی کنن. از این جهت بود که بعضن سعی می کردم بتونم تو هوا و بدون داشتن تمرکزناشی از محیط رو مسائل فکر کنم و تاحدودی هم موفق بودم. ولی هر چه جلوتر می رفت بیشتر احساس می کردم که بعضی وقت ها استفاده درست ازکاغد یعنی خوب مدل کردن مساله روی برگه، یک جورایی مثل همون مرتب کردن افکاره و از این نظر خیلی به حل مساله کمک میکنه. من جدیدن این جوری شدم که خوندن و فکرکردن در مورد مساله ای که به خوبی حروف چینی شده برام به مراتب راحت تر از یک مساله ایه که دستی نوشته شده. حتی به قلم استفاده شده هم حساسم و خود قلم هم در مورد این که این سوال رو می تونم حل کنم یا نه، بهم خط می ده. همین طور کلن با فکر کردن با notation خودم هم راحت ترم و به سختی می تونم راه حل بقیه رو بفهمم، چون طرز تفکر و شهودشون رو مطلب با من فرق داره تا این که امروز  سرکلاس یه سوالی مطرح شد و من تو ذهنم حلش کردم و  خواستم که جوابشو بگم، استاد سرکلاس اون چیزی رو که می گفتم با notation خودش رو تابلو می نوشت تا این که یه جای کار گیر کردم و هیچی به ذهنم نرسید، به نظرم شکلی که داشت می کشید خیلی بد بود و من شهودمو رو سوال از دست داده بودم تا این که گفتم این طور نمی شه و سوال رو به روش خودم باید نوشت تا حل شه. اون موقع حل شد. نفهمیدم چی رخ داد ولی من با یک نگاه یه ذره متفاوت تر نتونستم سوالی رو که دو دقیقه پیش حل کرده بودم حل کنم! یا مثلن من تو خوندن چک نویس بقیه خیلی ضعیفم و حتمن باید هر چیزیو خودم روش جداگونه بدون این که برام گفته بشه روش فکر کنم. تا این جا همش مربوط می شد به این که منی که چندان اعتفادی نداشتم که شهود چقدر تاثیرگذاره به این پی بردم که اصلن بدون شهود مگه می شه کاری کرد! حالا می خوام به نحوه توضیح دادن راه حل توسط خودم به بقیه اشاره کنم. تا حالا چندین بار این رو شنیدم که تو خیلی بد توضیح می دی و برای همین خودم هم باورم شده که آره من بد توضیح می دم. علتش هم اینه که من برا مخاطبی راه حل رو توضیح می دهم که خود من باشه! یعنی مخاطبم  باید به اندازه ی فردی که راه حل سوال رو می دونه روی مساله شهود داشته باشه و یک سری چیز های ضمنی براش روشن باشه. فکر می کنم این علت بد توضیح دادن بقیه هم باشه. یعنی یه جورایی افراد تو بیان راه حل سعی می کنن چیزیو بگن که خودشونو راضی می کنه نه شنونده و برای همین شنونده گیج تر می شه. در نهایت باید بگم که شکل خوب و توضیح راه حل به صورت مخلوطی  از نحوه رسمی با چگونگی رسیدن به ایده ها به نطرم می تونه برای فهماندن به شنونده مفید باشه. الان که دارم این مطلبو می نویسم باید برم تو کتابخونه دانشکده ام و باید برم یه جا کار دارم. همین جا این پست رو بدون ویرایش با ارجاعی به اثبات های خوب تموم می کنم.
یاحق!
۳۴۲ بازدید

سری سوالات نهم

به نام او
در اولین روز پس از تعطیلات سوالات سری نهم رو دارم آپلود می کنم، در حالی که وقتم با اوج کار مزخرف و سنگین که هیچ ایده ای در مورد چگونه انجام دادنش ندارم همراه با بی حوصلگی بیش از حد می گذره. با خودم می گم کاشکی کل طول ترم همش مثل اول ترم بود! کلی حرفای جالب اول ترم زده می شه و آدم کلی انگیزه برا کارای مختلف داره ولی بعد از مدتی همش می خشکه! حتی آدم نسبت به مبحثی هم که بهش علاقه داره بی تفاوت می شه. سخن رو کوتاه می کنم چون می دونم دارم بی راه می نویسم. یه چیزه دیگه ای هم که باید بهش اشاره کنم اینه که می خوام اینجا فقط برای قرار دادن سوال نباشه و یه روندی داشته باشم که  مداوم پست هایی مثل پست های کمی قدیمی تر همین بلاگ یا آبی که توش فیلم ها ، کتاب ها یا عکس های مورد علاقه  و خاطرات روزمره قرار داده می شه، بنویسم. مورد دیگه ای هم که هم که هست اینه که پست بدون عکس خیلی خشکه و با یه عکس خوب که حتی بی ربط هم باشه، مطلب جذاب، خواندنی و به یاد ماندنی می شه. بفرمایید این هم سری نهم.
یاحق!
۴۰۰ بازدید

آخرین سری سوالات سال ۱۳۹۴

دیگر به اواخر ۹۴ رسیده ایم. از برگشتنم به اصفهان چند روز می گذره. امسال به طرز خیلی نامعمولی چهارشنبه سوری چند تا ترقه زدیم، کلی حال داد. الان هم پروژه ی AP و تمرین منطق و کلی ریاضی۲ که باید بخونم رو دستم مونده. چند تا انتخاب هست که مثل خر بوریدان موندم کدوم کار رو زودتر انجام بدم، برا همین هیچ کاری نمی کنم. البته از این نظر که من تمایلی ندارم هیچ کدومو انجام بدم با خر بوریدان فرق می کنه. می خوام یه کاری کنم که زیر هر پست نوشته باشه این پست کجا نوشته شده ولی فعلن نمی تونم، از بس که بیان همه چیز ها رو بسته و به عنوان امکانات می فروشه. کاش یه دامین و هاست داشتم  و با وردپرس فارسی اون جا بلاگ راه می انداختم و از یوغ بیان رها می شدم. امروز تمرینات دوم گسسته آپلود شد من هم همون موقع خوندم، سوالات خوبی اند برای شروع و تمرین. چند تا از سوالاتش رو  انتخاب کردم و نتیجش شد سری سوالات ۸.
یاحق!
۲۹۲ بازدید